T2D3 (سه گانه، مخفف سه گانه ، دوتایی ، دوتایی ، دوتایی) به یک هدف شناخته شده در استارتاپ برای دستیابی به وضعیت تک شاخ تبدیل شده است. تدوین هدف می تواند آسان باشد ، اما تحقق چنین رشد عظیم درآمد بسیار دشوار است.
مطالعه ای از Dealroom نشان می دهد که حدود 16 of از شرکت هایی که سرمایه گذاری می کنند موفق به سرمایه گذاری در سری B می شوند و تنها حدود 7 those از کسانی که بودجه خود را افزایش می دهند سرمایه گذاری در سری C را افزایش می دهند.
این آمار تا حدی با فقدان چارچوب سازمانی مناسب برای مقیاس بندی شرکتها از طریق سری C توضیح داده می شود. مطالب بسیار خوبی در مرحله راه اندازی (رسیدن به تناسب محصول-بازار) و داستانهای موفقیت (جمع آوری صدها میلیون دلار و خروج چند میلیارد دلاری) ، اما اطلاعات کمی در مورد چگونگی افزایش موسسات از 1 میلیون دلار به 25 میلیون دلار درآمد سالانه (به طور کلی به عنوان مراحل سری A ، B و C) موجود است.
بر اساس 47 مصاحبه با متخصصان صنعت از جمله شان الیس ، مارک روبرگه ، بیل ماکاتیس ، میکا برکستون و برایان رکارت ، تحقیقات روی میز و تجربه خودمان به عنوان بنیانگذاران و سرمایه گذاران در شرکت های سری A تا C ، ما سه بینش عمده در مورد نحوه مقیاس بندی به دست آورده ایم. یک شرکت از منظر سازمانی در اینجا چارچوب ما است:
مقیاس بندی یک پیوستار با مراحل بلوغ است
یک شرکت مقیاس سریع با درآمد 5 میلیون دلار در مقایسه با یک استارتاپ با مقیاس سریع با 15 میلیون دلار درآمد ، نیازهای مقیاس بندی متفاوتی دارد. مفهوم “مراحل بلوغ” برای مقیاس بندی یک شرکت می تواند برای رفع نیازهای مختلف مفید باشد.
متداول ترین “مراحل سررسید” مقیاس بندی شرکت عبارتند از:
- به این.
- فرایند اساسی
- فرایند تکرار شونده
- فرآیند قابل پیش بینی
- در مقیاس.
به طور معمول ، برای یک شرکت مرحله بذر ، همه چیز به صورت کم و بیش موقتی توسعه می یابد. در مرحله سری A ، بیشتر در مورد توسعه فرایندهای تکرار شونده صحبت می شود. سری B و C درباره پیش بینی نتایج هستند. فراتر از سری C ، در مورد انجام همه کارها در مقیاس است.
البته ، این یک دیدگاه کل شرکت است. همانطور که در زیر استدلال می کنیم ، این می تواند برای بخشهای مختلف متفاوت باشد. به عنوان مثال ، یک شرکت در مرحله “تکرارپذیری” که با تلاش های بازاریابی دیجیتال منجر به ایجاد ورودی های ورودی می شود و دارای بخش فروش سازمانی است ، اغلب بخش بازاریابی بسیار بالغ تری در مقایسه با فروش دارد.
نکته مهم این است که ابتدا بفهمید که شرکت و بخش های شما در چه مرحله ای هستند و فقط آنچه را که برای آن مرحله لازم است انجام دهید.
چالش های مقیاس بندی
شما با غلبه بر چالش های متعدد ، یک شرکت را از منظر سازمانی مقیاس بندی می کنید. ما معتقدیم که این چالش ها را می توان تا حد زیادی در پنج سطل طبقه بندی کرد:
- KPI ها و داده ها
- مردم.
- مستندسازی و فعال سازی.
- فرآیندها
- ابزار سازی
ما معتقدیم که بهترین کار این است که این چالش ها را در سطوح دپارتمانی و فرعی مورد بررسی قرار دهیم تا بتوان آن را عملی کرد.
KPI ها و داده ها
تصمیم گیری مبتنی بر داده در سفر T2D3 بسیار مهم است. مهم است بدانیم که KPI های مختلف در مراحل مختلف مرتبط هستند. ابتدا بر معیارهای مناسب برای مرحله خود تمرکز کنید. معیار LTV: معیار CAC (ارزش مادام العمر هزینه های خرید) برای یک شرکت بذری کمتر از نگهداری است.