هیاهویی که پس از بازنویسی اشعار “9 تا 5” برای تبلیغات Squarespace Super Bowl بوجود آمد ، نشان داد که یک مشکل در زبان انگلیسی وجود دارد: یک کارگر دیگر کارگر نیست.
همانطور که او در جشن کارآفرینان می خواند:
“کار 5 تا 9
شما اشتیاق و چشم انداز دارید
چون وقت آن است
یک راه کاملا جدید برای ایجاد زندگی
زندگیتو عوض میکنه
کاری را انجام دهید که به آن معنا می دهد… ”
برخی از آن انتقاد کردند و گفتند که “وعده پوچ” سرمایه داری را جشن می گیرد ، گویی افرادی که قصد تأسیس مشاغل خود را دارند “کارگرانی” هستند که باید در برابر شرکت های قدرتمند محافظت شوند. دیگران فهمیدند که در اقتصاد ما تفاوت های ظریف تری نسبت به گذشته وجود دارد و شاید ، پارتون به دنبال چیزی بوده است.
در واقع ، اشعار به روز شده او نشان دهنده تغییر در تقدم بین سرمایه و نیروی کار در 40 سالی است که او اصل را نوشته است. این ایده که جلو می رود فقط یک “بازی یک مرد ثروتمند است … پول را در کیف پول خود قرار دهید” از بین رفته است. کارگران امروزه دارای پتانسیل متفاوتی نسبت به سال 1980 هستند که او برای اولین بار آواز خواند:
“زندگی بهتری وجود دارد
و شما به آن فکر می کنید ، اینطور نیست؟
این بازی یک مرد ثروتمند است
مهم نیست اسمش را چه می گذارند ،
و عمر خود را سپری می کنید
پول را در کیف پولش بگذارید. “
شرکت های سوء استفاده کننده وجود دارد ، و ما به یک شبکه ایمنی اجتماعی بهتر نیاز داریم تا مردم در معرض دکترین اولویت سهامداران قرار نگیرند ، اما این حقیقت واقعیت پیچیده تری را مخفی می کند. شکاف بین سرمایه و کار به طور فزاینده ای شبیه آناکرونیسم ، بازگشت به زبان و سادگی توهمی زمان دیگر به نظر می رسد. با این وجود ، رسانه ها همچنان بر این دوگانگی کاذب فشار می آورند. این تصور اشتباه که کار و سرمایه دو نیروی جداگانه و مخالف در اقتصاد ما هستند. شاید انجام این کار طبیعت انسان است.
یا شاید به سادگی روزنامه های بیشتری بفروشد یا کلیک های بیشتری ایجاد کند. رسانه ها مطمئناً در تضاد (واقعی یا تخیلی) رشد می کنند و در کنار طبیعت بشر سعی می کنند همه چیز را به صورت سیاه و سفید گروه بندی کنند ، چارچوب مداوم اقتصاد ما به نوعی متشکل از بازیگران فردی است که فقط در یک طرف سرمایه/کار وجود دارند. خط روایت های ساده تری را ایجاد می کند.
حقیقت این جنبه از اقتصاد ما ، مانند بیشتر چیزها ، در مناطق خاکستری وجود دارد. در ظرافت و حرکت بین گروه ها. اقتصاد ایالات متحده همیشه کارآفرینانه بوده است ، از کشف “سرزمین جدید” گرفته تا تشکیل دولت ما تا گسترش کشور ما و در نهایت صنعتی شدن آن. کارآفرینان مدتهاست که راه را پیش می برند. امروزه نزدیک به 60 میلیون نفر به نوعی کارآفرین هستند.
اکثریت قریب به اتفاق در خط مقدم اقتصاد قرار دارند. آنها فریلنسر یا شروع کننده مشاغل شبانه هستند که پارتون درباره آنها سرود. آنها برای کسب درآمد برای حمایت از رویاهای دیگر به صورت مستقل فعالیت می کنند ، یا با سرپرست بودن خود برای خود زندگی می سازند. آنها در حال رانندگی با Ubers هستند ، غذا را برای GrubHub ارائه می دهند و صنایع دستی خود را در Etsy می فروشند. هیچگاه تعداد بیشتری از مردم دسترسی بیشتری به گسترش افق های خود از طریق دنبال کردن رویاهای کارآفرینی خود نسبت به حال حاضر نداشته اند. و آنها در دنیای فناوری وجود دارند ، جایی که یک نفر تنها روی میز آشپزخانه دارای قدرت یکسانی است که می تواند یک نوآوری را به بازار وارد کند ، مانند شرکت های غول پیکر چهار دهه پیش.
ویکتور هوانگ ، مدیرعامل حق شروع و معاون سابق کارآفرینی بنیاد کافمن ، بحث سرمایه و کار را “بزرگترین روایت غلط موجود” توصیف کرد. این یک روایت مصنوعی است که ما ایجاد کرده ایم: کارفرما در مقابل کارمند. بزرگ در مقابل کوچک ؛ شرکت در مقابل کارگر همه روایت های دروغین هستند و به این تصور نادرست کمک می کنند که مهمترین نبرد در اقتصاد ما بین این نیروهای به ظاهر مخالف وجود دارد. “
اما بحث های اقتصادی و دولتی ما درباره بودجه ، اغلب رسانه ها ، حول ایده سرمایه داری در مقابل سوسیالیسم ، شرکت ها در برابر کارگران است. این گفتگوی تفرقه افکن دارای برخی از ویژگیهای یک بخش مهندسی عمدی است ، مانند بحث تغییر آب و هوا یا حقوق اسلحه. گروه های راست گرا که علاقه مند بودند دولت را در حالت انفعال قرار دهند ، چگونگی تقسیم کشور به دو گروه و مبارزه با آنها را کشف کردند.
چرا ما مراقبت های بهداشتی عمومی ، مرخصی والدین ، زیرساخت های کاری را نداریم – همه چیزهایی که اتفاقاً کارآفرینی و مشاغل کوچک را تقویت می کند؟ ما بیش از حد مشغول مبارزه درباره تصرف سوسیالیستی و شرارت سرمایه داری بوده ایم.
درگیری تا حدی رونق می گیرد زیرا ما زبان مناسبی برای توصیف آنچه در حال رخ دادن است نداریم: هوانگ گفت: “این بحث ها باید به عنوان بخشی از یک بحث بزرگتر تلقی شود.” “ما باید در تلاش باشیم تا افراد و شرکت های بسیار نوآور را تشویق کنیم. چه دسته هایی را باید توسعه دهیم؟ چگونه می توانید نقش کسی را در اقتصاد طبقه بندی کنید؟ “
آنچه ما به عنوان یک اقتصاد به آن نیاز داریم ، سیستمی است که افراد بیشتری را قادر می سازد تا تولیدکننده و کارآفرین باشند. برای حل مشکلات و جستجوی فرصت هایی برای ایجاد تغییر در جوامع خود. در عوض ، ما سیستمی ساخته ایم که از مقامات فعلی پشتیبانی می کند. که در وضعیت موجود رشد می کند ؛ که نوآوری را خفه می کند و از تاکتیک های تقسیم برای این کار استفاده می کند. این تنش ناشی از جهان بینی نئولیبرالی ما است که در اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 تقریباً به اجماع رسید.
فراتر از این استدلال که بازارهای آزاد و تجارت آزاد تجارت را آسان تر و بهتر می کند (که ما عموماً با آن موافقیم) ، این بدان معناست که تنها چیزی که در اقتصاد ما اهمیت دارد بزرگتر کردن شرکت های بزرگ است (در حالی که ، شاید ، اجازه گاه به گاه – اما فقط آنهایی که پتانسیل رشد سریع و تبدیل شدن به شرکتهای بزرگ خود را داشتند). از دست رفته ارزش مشاغل کوچکتر بود که در فضای بین اقتصاد ما فعالیت می کردند. ما حتی تأثیر آنها را به طور م measureثر اندازه گیری نمی کنیم.
ما می خواهیم بدانیم وضعیت اقتصاد چگونه است ، ما به سرنوشت 500 شرکت بزرگ معامله عمومی (S&P 500) یا 30 مشاغل بزرگ که از میانگین صنعتی داوجونز تشکیل شده اند ، چشم دوخته ایم. جای تعجب نیست که مردم در خیابانهای اصلی سر خود را می خارانند زیرا کارشناسان با استناد به افزایش مداوم Dow وقتی می توانند میلیون ها مشاغل کوچک را در اطراف خود ببندند ، اقتصاد را رونق می دهند.
در کتاب ما ، “سازندگان جدیدما کارآفرینان را “سازندگان” توصیف می کنیم. بر اساس فرهنگ لغت آنلاین ریشه شناسی ، Builder واژه ای با ریشه های انگلیسی قدیمی در ایده های “بودن ، وجود ، رشد” است. در قرنی که تغییر زبان لینگوآ فرانکا است ، سازندگان ارزش کار خود را به عنوان مکانیزمی برای ایجاد استقلال و سرانجام سرمایه در اختیار دارند.
ما اغلب فراموش می کنیم که اکثر این سازندگان – صاحبان مشاغل کوچک آمریکا – با محدودترین منابع فرصت ایجاد می کنند. به گفته بنیاد کافمن ، 83 درصد از مشاغل بدون کمک مالی بانک یا سرمایه گذاری خطرپذیر تشکیل می شوند. با این حال ، مشاغل کوچک مسئول تقریباً 40 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا و تقریبا نیمی از اشتغال هستند. شاید به همین دلیل است که دیوید اسمیک ، ناشر اقتصاد بین المللی در کتابی با همین نام آنها را “اکولایزر بزرگ” نامیده است.
فناوری اساساً چشم انداز مشاغل در هر اندازه ای را تغییر داده است و می تواند باعث احیای اقتصاد مشاغل کوچک ما شود. به جای پیشبرد یک روایت غلط که افراد باید بین بخشی از اقتصاد کار یا سرمایه انتخاب کنند ، ما باید سیالیت بین این دو را تشویق کنیم. هرچه بیشتر مالکیت سرمایه را تشویق کنیم – از طریق پس انداز ، سرمایه گذاری در مشاغل خود و با اجازه دادن به افراد بیشتر و بیشتر برای سرمایه گذاران در همه نوع – ما بیشتر به ایجاد ثروت و فعالیت اقتصادی برای نسل های آینده می پردازیم.
نسخه ای از این مقاله در اصل در نسخه تابستان 2021 منتشر شد مجله بین المللی اقتصاد